نه عقل بود و نه دلی

ساخت وبلاگ
دلتنگتم توی هر مقصد و مبدایی این هفته اومدم پیشت کنارت نشستم هربار کنارت می شینم فکر می کنم باید یه حرفی بزنی چای بریزی برام از توی فلاسکت آبنبات های شکری رو بشکنی که شیرینی ت رو کنترل کنی از بس که شیرین بودی تو چطور تونستی دیگه نفس نکشی تو که هر نفست دعا بود هیچ چای فلاسکی رو دوست ندارم اما تمام چای های فلاسکی تو یک طعم نرم و یک عطر داغ داشتن داشتم دنبال یه لباسی می گشتم توی کمدم یهو پیراهن قهوه ای گلدارت نمایان شد چقدر تو خوشگل بودی چقدر خوشگلی  چقدر حواست هست هر روز حواست هست توی دلم باهات حرف زدم کاش دست هات رو داشتم هربار که پشت فرمون می شینم کنار خودم آرزوت می کنم کاش بودی و می بردمت هر جا دوست داشتی چقدر پایه بودی نازنین مدتی است یادم رفته خواب هام رو بنویسم وقت نکردم بنویسم چقدر خوبی تو دلتنگتم  این گل برای تو کاش اشک ها می اومد پیشت دیشب که خاله داشت خاطرات حج رو برام تعریف می کرد یاد جمله های شیرینت از خاطراتت افتادم یاد مسجد سجره گفتنت و هر چی می گفتم مادر من مسجد شجره است نه سجره می گفتی به ما گفتن سجره هر بار می گفتی مسجد سجره از نو عاشقت می شدم راستی راست می گفتی که با حسین قهری هنوز بعد ۱۵ سال داره اشک می ریزه یاد روزای آخرت می افته عزیزترین عزیز الکی می گفتی که باهاش قهری عاشق ترینم بر تو نوشته شده توسط r در ساعت 21:37 | لینک  |  نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 93 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 14:21

“یادت باشد
به خوابم آمدی ،
بیدارم کنی ببوسمت !” 
افشین صالحی

دیشب تو را خواب دیدم

و چه آرامشی 

در آن کویر

وقتی آواز می خواندی

نغمه هایت 

همچون غم پاره هایی که می خرامند در جانت

به جانم، به روحم، به وجودم

آرامش می داد

تو یادت نیست

من یادم هست

گفتم : چنین آرامشی را هرگز ندیده بودم

آن روزها، می تازید یادت

این روزها، می وزد یادت

و چه آرام شده ایم هر دو مان

گفتی

غم پاره ها،

 دردت به جانم

--

نه عقل بود و نه دلی...
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:21

چه شیرین خوابی بود گویی بیداری بیداری ... ساعت ها کنار تو در فاصله چند قدمی تو نشسته بودم... ذهن ناآگاهم، درونم را آگاه تر است  از تمام تصویرهای صفحه ات داستانی ساخته بود چه زیبا من و تو هر دو در یک ایستگاه  تو به سویی و من به سویی رهسپار بودیم تو مرا نمی دیدی و من تو را می دیدم دلهره برزخ وار درونم نه می خواست تو را از دست بدهد، و نه می خواست تو مرا ببینی ناگاه با صدای مسافران یزد از خواب برخواستی و من نفسم بند آمد از باز شدن چشمانت آرام نگریستی به من با دلهره در چشمانت اما، مثل همان سال ها بعد دور شدی، در دلم می خواستم مسیرمان یکی باشد من هم دور شدم اما با  امید به پشت سر و تردید در ماندن که تو ناگهان دویدی و قدم هایت را به من رساندی و مثل همیشه خواب درجایی تمام شد که لذت نیمه تمام چند قدم همراه بودن با یکدیگر، بماند زیر دندانم، مثل یک طعم سبک و شیرین مثل عطر بهار نارنج ملایم،کم، کوتاه و ناپایدار صدایت را این بار نشنیدم هربار که تو را در خواب می بینم ذره ذره حظ حضورت را می برم یک بار از صدایت یک بار از نگاهت یک بار از مهرت  چه آرام، سبک و دلنشین ... رویاهای من تمام نمی شود از تو تو تمام نشدنی هستی جان! نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:21

دلتنگتم توی هر مقصد و مبدایی این هفته اومدم پیشت کنارت نشستم هربار کنارت می شینم فکر می کنم باید یه حرفی بزنی چای بریزی برام از توی فلاسکت آبنبات های شکری رو بشکنی که شیرینی ت رو کنترل کنی از بس که شیرین بودی تو چطور تونستی دیگه نفس نکشی تو که هر نف نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : دلتنگتم, نویسنده : helloeveryone بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 19:22

سخت ترین لحظه کدوم لحظه است؛ همون که وقتی در محاصره صدایش و زیر رگبار نگاهش هستی می خواهی تمام شود این درد بی پایان و وقتی می رود تازه نفست آزاد می شود مثل تیر از چله کمان و همان لحظه دوباره جانت ، به آتش تشنگی نگاهش می افتد هو! صدای نفست انگار داغ است از آتشباری که خلاصی تازه یافتی از آن من فقط به نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 304 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52

هر گاه به اصرار خودم را راضی می کنم باز هم کسی جایی درون درون درونم می خواهد مقاومت کند باز هم کسی اصرار می کند که راضی نشود راضی نشود که کار درستی کردی خوب کردی که رفتی و ترکش کردی و مهرش را پس زدی  «دوستت دارم»دقیقه نودش را نشنیده گرفتی  بی رحمی کردی به خودت و خودت را حذف کردی و یک عقلانیت احمقانه نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52

خدایا

دیشب فکر کنم خوابت رو دیدم

...

نه عقل بود و نه دلی...
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52

فاطمه افشاریان«حرم یار»وقتی که در ایرانم و دلتنگ عراقمدر دل به هوای حرمت کنج رواقمبعد از سفر این دل شده دیوانۀ یک عکسعکس حرم توست به دیوار اتاقمتا جلوه نمودی به دلم، پر شدم از عشقعطر حرم یار خوش آمد به مذاقمبعد از سفر نور دلم تنگ شما شدحالا چه کنم من که گرفتار فراقمهر روز سلامت کنم ای عشق از اینجادل نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52

گاهی واقعا وحشتناک است

من می مانم و گلو و  مویرگ های قلب...

من می مانم و من ...

خدایا تو هم آنجا هستی؟؟؟؟؟؟؟

نوشته شده توسط me در ساعت 0:10 | لینک  | 
نه عقل بود و نه دلی...
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52

رفته بودی پاک نشده بودی ولی نبودی معمای ۷ ساله حرف S را برایم حل کردی  شاید حتی فکر نمی کردی که یادم باشد یک چیز خوب بود این وسط... ...........................................اینکه فراموشم نکردی فکر می کردم با دیدن تصویری از بخشی از وجودت هراسناک شوم فکر می کردم مغبون و غمزده شوم ولی نه حتی شگفت زده نه عقل بود و نه دلی...ادامه مطلب
ما را در سایت نه عقل بود و نه دلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helloeveryone بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:52